کد مطلب:254028 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:246

هراس از تابش خورشید
با وجود مراقبت های مداوم كارگزاران عباسی، امام هادی در محل اقامت خویش و نیز در اطراف سامرا به تلاش های فرهنگی خود ادامه می داد و مشغول بود و می كوشید مواضع علمی خود را با پاسخ گویی به شبهه ها و پرسش های گوناگون، روشن كند. همچنین افراد مستعد را هدایت می كرد و به تقویت ایمان علاقه مندان می پرداخت.

سعید بن سهیل بصری، ملقّب به ملّاح می گوید: همراه جعفر بن قاسم بصری كه واقفی بود، در سامرا به سر می بردیم. هنگام عبور از خیابانی، ابوالحسن(ع) او را دید و فرمود: تا كی باید در خواب باشی؟ آیا زمان آن نرسیده است كه از خواب غفلت بیدار شوی؟ امام با این سخنان كوتاه زمینه بازگشت به حقّ را در او فراهم ساخت و سرانجام در مجلس دیگری او را به سوی حق هدایت كرد.

یوسف بن یعقوب كه فردی نصرانی بود، در خانه امام، با حضرت ملاقاتی داشت و گرچه حقایقی را مشاهده كرد، ولی بر آیین مسیحیت ماند، اما پسرش به بركت این بارقه شیعه ای وارسته گردید. فتح بن یزید گرگانی كه دارای عقاید انحرافی بود، این توفیق را به دست آورد تا در مسیری كوتاه یا احیاناً سفر امام به اطراف سامرا همراه حضرت باشد. او نیز از پرتو های درخشان هدایت امام برخوردار شد و با پی بردن به اشتباهات خویش، به امامت آن حضرت اعتقاد یافت.

عبدالله بن هُلیل قائل به امامت عبدالله افطح بود، تا آنكه روزی در سامرا با امام دیداری كوتاه داشت و به لطف همین ملاقات، از اعتقادش برگشت و فهمید عبدالله افطح چنین لیاقتی ندارد.

یزدار مسیحی كه شاگرد بختیشوع بود نیز در یكی از گذرگاه های سامرا به امام برخورد و او هم با مشاهده حقایقی از جانب امام هادی(ع)، از ضلالت دست برداشت و شهادتین بر زبان جاری كرد.

مردی از اهل اصفهان كه برای دادخواهی به سامرا آمده بود، مشاهده كرد مردم در خیابان صف كشیده اند تا مردی از دودمان علوی را ببینند. چون امام از برابرش عبور كرد، مجذوب سیما و شخصیت حضرت گشت و جرقه محبّت امام در قلبش افكنده شد و جزء حامیان عترت نبیّ اكرم گشت.

فتح بن خاقان كه وزیر عصر عباسی به شمار می آمد، بر اثر همین رفت و آمد ها در زمره شیعیان قلمداد شد. [1] .

این گونه وقایع برای دشمنان قابل تحمل نبود و درباریان فرومایه برای مخدوش جلوه دادن سیمای امام به تكاپو می افتادند. یكی از این كارگزاران، پس از مشاهده تجلیل خدمتكاران در مقابل امام، خطاب به متوكل گفت: هیچ فردی در خانه ات نیست، مگر آنكه در خدمت او است: یكی برایش پرده بالا می زند و دیگری در را می گشاید و اگر مردم چنین صلابتی را ببینند، خواهند گفت: اگر متوكل او را سزاوار خلافت نمی دانست، با وی چنین رفتار نمی كرد. او را تنها بگذار تا خود پرده های خانه را كنار زند و همچون دیگران راه رود تا منزوی شود. متوكل تصمیم گرفت این پیشنهاد را عملی سازد. سعایت كننده كه مأموریت داشت گزارش این بی اعتنایی را به متوكل بدهد، می گوید: علی بن محمد(ع) وارد منزل شد، در حالی كه خدمتكاری نداشت، ولی در این هنگام بادی وزید و پرده را كنار زد و او گذشت. وقتی متوكل متوجه این كرامت شد گفت، ما نمی خواهیم باد خدمتكار او باشد. پس همچون گذشته خودتان پرده را بالا بزنید.

متوكل در اقدام كینه توزانه دیگری در مراسم عید فطر دستور داد تمامی بنی هاشم از جلوی او رژه بروند و انگیزه اش این بود كه از شكوه و جلالت امام هادی بكاهد. پیاده روی امام در بیابان و هوای گرم وخشك دشوار بود و عرق و گرد و غبار بر سیمای امام عارض شد. متوكل برای آزردن امام سرعت قدم های اسب را تندتر كرد و آن حضرت در چنین شرایط فرساینده ای به زحمت افتاد. بسیاری از علویان نزد امام از این وضع شكایت كردند. آن حضرت هم به پیشگاه خداوند شكایت كرد و گویا فرمود: خدایا! عمرش را قطع كن، سه روز طول نكشید كه متوكل به هلاكت رسید. [2] .

هر چه تنگناها افزوده می شد، محبوبیت امام نزد مردم افزایش می یافت و تیرگی های عباسی مانع پرتو افشانی حضرت نبود. ابوالقاسم فرزند ابوالقاسم به نقل از خدمتكار امام هادی می گوید: متوكل از رفت و آمد مردم به خانه امام علی بن محمد و دیدار با حضرت جلوگیری می كرد. روزی كه امام در منزل متوكل بود، من از خانه بیرون آمدم و دیدم گروهی از شیعیان بیرون خانه نشسته اند. وقتی علت توقف آنان را پرسیدم، جواب دادند منتظر بازگشت سرورمان هستیم كه او را ببینیم و به محضرش سلامی عرض كنیم و بازگردیم. [3] .


[1] اعلام الوري، ص346؛ بحارالانوار، ج50، ص144 ـ 145.

[2] منتهي الآمال، ج2، ص679؛ تحليلي از زندگي و زمان امام علي النقي، قوام الدين وشنوي، ص35.

[3] بحارالانوار، ج50، 148.